جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد!
صدایی به گوش می رسد؛ دقت می کنم، انگار صدای شکستن است. نزدیکتر می روم، صدا صدای شکستن است، اشتباه نکرده بودم، شکستن استخوانهای آزادی و عدالت ، مردانگی و پیکار، جلوه ای بس ناجوان مردانه داشت که جوانه های جهاد را در دل و جان جوانمردان می خشکانید. اما صدایی دیگر هم اغاز به طنین اندازی کرد. صدای هم نوا با شقایق، صدای گسستن زنجیرهای بسته بر دست و پای مردان مرد، صدای گام های استوار عدالت خواهانه ای محبان علی(ع). اکنون زنجیر مراقبه آنچنان فرد وجامعه وزمین و آسمان عرفان و حماسه و خدا وخلق را در هم دوخته است که ارتجاع به دین محمد(ص) قبل از ایستادگی مردمی از جنس معنا امکان ندارد.
با خبر شدیم در روز یکشنبه، جمعه (28/4/87) دانشجویانی به حمایت از آرمان های انقلاب اسلامی دست یازیدند و پارهای چند از سخنان امام راحل و مقام معظم رهبری را درخصوص مبارزه با مفاسد اقتصادی و عدالت خواهی به شکل بیانه ای در نماز جمعه شیرازپخش نمودند. این اقدام با مقابله نیروی انتظامی مواجه شد ویکی از دانشجویان توسط نیروی انتظامی دستگیر، و روانه بازداشت گاه شد. که پس از تلاش های پیگیرانه نیروی انتظامی تحت فشار افکار عمومی، این دانشجو را با اخذ تعهد آزاد کرد. با اقای جعفری در خصوص بازداشت وی سخن گفتیم:
جناب آقای جعفری،می دانم بسیار خسته اید، از اینکه به ما اجازه مصاحبه داده اید بسیار ممنونم، لطفا جواب سوالات را صریح، دقیق و کلی بیان کنید، به عنوان اولین پرسش، خود را معرفی کنید؟
فرشید جعفری هستم دانشجوی ترم 4 حقوق دانشگاه آزاد شیراز و افتخار عضویت در مجمع دانشجویی مطالبه آرمان های انقلاب اسلامی را دارم.
نحوه دستگیری خود را شرح دهید؟
روز جمعه ساعت 12 برای پخش بیانیه به همراه 3 تن از دیگر دانشجویان عضو مجمع دانشجویی مطالبه آرمان های انقلاب اسلامی به مقابل مسجد شهدا محل برگزاری نماز جمعه شیراز رفتیم قبل از پخش بیانیه جهت اطلاع به یکی از مسولین ستاد نماز جمعه گفتم که ما امروز قصد پخش و توزیع بیانیه داریم و شما هم نیروهایتان را توجیه کنید. این هماهنگی از آن رو بود که در هفته های قبل مسولین ستاد نماز جمعه به شدت و در کمال بی احترامی به ضرب و شتم دوستان دانشجویی من اقدام کرده بودند. ایشان گفتند که باید نزد آقا شهاب بروم، آقا شهاب منظور همان آقای شهاب الدین حائری فرزند آیت الله حائری و مسول دفتر ایشان می باشد، منظور ایشان این بود که بیانیه باید به تایید ایشان برسد
فرمودید که در مقابل مسجد شهداء، یعنی شما وارد صحن نماز جمعه نشدید؟
خیر، برای پخش بیانیه آماده شدیم و منتظر ماندیم تا نماز دوم تمام بشود. پس از اتمام نماز در خیابان ها و کوچه های اطراف اقدام به پخش بیانیه کردم که به راحتی و بدون مزاحمت نیروهای اطلاعتی و امنیتی و برادران نیروهای انتظامی این کار را انجام می دادیم.
شما در سخنان خود فرمودید که توزیع بیانیه ها قبلا بدون مخالفت نیروهای اننظامی بوده است. پس علت دستگیری وبرخورد با شما در این هفته چه بود؟
همه مامورین شاهد پخش بیانیه بودند و هیچ اقدامی نمی کردند و این کاملا متناقض با اظهارات بعدی مسولین ستاد نماز جمعه بود که می گفتند سردار مویدی فرمانده نیروی انتظانی فارس پس از هما هنگی با مسولین ستاد نماز جمعه دستور دستگیری دانشجویان را داده است-. حدودا 30 دقیقه بود که ما بیانیه را بین مردم پخش می کردیم و مردم نیز در کمال شور و اشتیاق با عطش خاصی بیانیه را از ما می گرفتند و همانجا شروع به خواندن می کردند و همان موقع بود که احساس کردم مردم از درد غریبی رنج می برند. در حال پخش بیانیه بودم که ناگهان دو تن از افرادی که خود را از مسولین ستاد نماز جمعه معرفی کردند سعی در گرفتن بیانیه ها را از من داشتند که من هم ابتدا از آنها کارت شناسایی درخواست کردم و آنها نیز بدون اینکه کارت شناسایی را به من نشان دهند طبق اظهارات خودشان که ضمیمه پرونده می باشد دستگیر کردند و به اولین ماشین نیروی انتظامی مستقر در محل تحویل دادند.چنین شد که مرا دستگیر کردند.
متن حکم دستگیری را به یاد دارید؟
حکم؟ پس از انکه مامورین نیروی انتظامی علت دستگیری و جرم من را از مسولین ستاد جویا شدند گفتند که شخص سردار مویدی فرمانده نیروی انتظامی استان فارس دستور دستگیری من را داده است و پس از آنکه مامورین نیروی انتظامی پرسیدند که شاکی من-متهم- کیست مسولین ستاد اظهار داشتند که شاکی در آینده به کلانتری مراجعه خواهد کرد؟!و ظاهرا مامورین نیروی انتظامی به همین دلیل طبق همین اظهارات من را دستگیر کردند.
پس نیروی انتظامی شما را بی هیچ حکمی و حتی بدون شاکی دستگیر کرد؟باید در این خصوص با سردار مویدی گفتگویی داشته باشیم .
بله دقیقا ماجرا همین طور بود .البته در صحبت دوستان من با سردار نقل قول مبنی بر دستور دستگیری من از زبان سردار توسط ایشان تکذیب شده بود
پس از آن مرا با یک اتومبیل سمند نیروی انتظامی به کلانتری 13 عباسیه بردند و پس از آنکه مرا با چند معتاد و قمار باز در یک اتاق نگه داشتند اقدام به تنظیم صورت جلسه نمودند. تا ساعت 8 شب مرا در کلانتری نگه داشتند و پس از آن مرا به اطلاعات نیروی انتظامی واقع در بلوارمدرس انتقال دادند.
در ابتدا اطلاعات نیروی انتظامی از تحویل من خوداری نمود و گفتند که برای بازداشت من احتیاج به دستور قضایی است. دوباره من را به کلانتری 13 عباسیه برگرداندند و پس از دستور قضایی ساعت 8 شب دوباره مرا به اطلاعات نیروی انتظامی بردند و این بار با کمال میل مرا بازداشت کردند!
طبق اظهارات قبلی، شمارا تا ساعت 8 شب در کلانتری نگه داشتند و پس از آن به اطلاعات نیروی انتظامی انتقال داده شدید که اطلاعات نیروی انتظامی از پذیرش شما سر باز زدند و دوباره چنین اظهار داشتید که پس از دستور قضایی ساعت 8 شب دگر باز مرا به اطلاعات نیروی انتظامی بردند؟لطفا دقیق تر توضیح دهید.
/////////////////////////////////////
بله فکر می کنم دفعه دوم ساعت از 2 گذشته بود
/////////////////////////////////////
وضع بازداشتگاه را چگونه دیدید؟
در بازداشت گاه با چند زندانی محکوم به حبس ابد، کلاه بردار و قاچاق چی همراه کردند که اینها همه جرم آنها بود اما حقیقت اینست که این چند نفر از محترم ترین افرادی بودند که تا به حال با آنها روبرو شده بودم، صمیمی و آگاه به مسائل روز، از همان ابتدا با هم درباره مفاسد اقتصادی و فساد و تبعیض در فارس برایشان گفتم. آنها هم مثل من شاکی بودند از منابع طبیعی و قوه قضاییه گرفته تا آقازاده های شهر، کلی با هم گپ زدیم، از پالیز دار و شهبازی هم گفتیم. یکی از آنها خیلی می فهمید انگارباید حالا حالا ها به جرم فهمیدن در زندان می ماند،
آقای جعفری لطفا به مسائلی که به این گزارش مریوط نمی شود نپردازید